قلم تنها سلاح مقدس....

ساخت وبلاگ

سالها پيش در ضيافت خيال به ميهماني ستاره ها رفتم
در لحظه هاي روحاني اوج گرفتن
دريچه اي از قلبم را به روي لشكريان نور گشودم.
غرق در آبي سيال آسمان
كوچه هاي تو در توي،ابرهاي ابهام را پيموده
و در جستجوي خانه ي آفتاب پيش رفتم.
قامت دعاهايم در دستهاي كشيده ي پيچك نيايش
به ستون استعانت ها پيچيده بود
و فضاي روحم از محيط كسالت آور عادت ها و تكرارها دور مي شد.
پهنه ي دلم كه سال ها مرداب خاطره هاي دور و دراز شده بود
زلالي حادثه را به يكباره تجربه كرد
و در باغچه ي باورهايم،اندام انديشه با پيكر مقدس خاك پيوند مي خورد
تا در فصل نبودن برويد و در هنگامه ي رفتن به ثمر نشيند.
اينك كه سال ها از ضيافت خيالم مي گذرد
در آرزوي رويش دست هايم هستم
و در انديشه ي جوشش چشمه اي كوچك از دل قلوه سنگ هاي سخت افكارم
و يافتن روزنه اي به جانب«او»
اينك در انتظارم تا بهار تفكر در اعماق وجودم جوانه زند
و در جستجوي دستي هستم كه:
نوشتن رسالت هميشگي اش ،سرودن نغمه ي جاودانه اش و قلم سلاح مقدسش باشد.

(مهرانگیز رستمی صابر)

انشاهای من...
ما را در سایت انشاهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrangizro بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 7:55